ترانه های مارکت پاپ قوی نیست

پیرو ریلز اینستاگرامی مهرداد صفدری با عنوان «ترانه های امروزی قوی نیست» لازمه که چند نشانه از یک ترانه قوی رو براتون بنویسم. باید بگم که این نظر شخصیِ منه که البته بر اساس تجربه بیش از 12 سال کار و همچنین مطالعه کتب و نوشتارهای اهل فنّه. به هر حال ممکنه کم و کاستی داشته باشه و یا ایرادی وارد باشه!

در این آشفته بازار ترانه سرایی مارکت پاپ ایران واقعاً کمتر ترانه ای پیدا میشه که دارای نشانه های زیر باشه. علّت می تونه واقعاً ضعف ترانه سرایان امروزی باشه و یا چوب بالا سرشون که اگه چیزی که می گیم رو ننویسی خبری از دستمزد و ادامه همکاری نیست. این به کنار امّا از هنرمندانی که گلیم خودشون رو از آب بیرون کشیدند و به قولی راه خودشون رو از امر و نهیِ تهیّه کنندگان جدا کردند چه خبر؟ با در نظر گرفتنِ تذکرات و ایراد گرفتنای ارشاد هم که حساب کنیم، باز هم جای ترانه های مفهومی با موضوعات متنوع تر و ساختاری پویا در آهنگای پاپ امروزی نمود می کنه.

ممنون از مهدی یراحی که از ترانه سرایانی طلب همکاری می کنه که هنوز برای کلام ارزش قائلند، ممنون از محسن چاوشی (علی رغم تفاوت جدیِ من با خط فکری ایشون) که همواره در سال های اخیر ترانه های عمیق و متفاوت رو در پاپ ایران زنده نگه داشته، ممنون از عاشقانه هایی که توسط قدیمی ها نوشته و خوانده شده مثل محسن یگانه و رضا صادقی و همدوره ها، ممنون از جدیدهایی مثل شروین (بدون در نظر گرفتن حواشی ایشون که نظرات مثبت و منفی متعددی در موردش وجود داره) که به موضوعات مختلف می پردازه و هر کسی که الآن یادم نیست اما سهمی داره در زنده نگه داشتنِ چراغ ترانه سرایی در این باد و بوران!

 

از نشانه های یک ترانه قوی از بُعد فنی می شود به موارد زیر اشاره کرد:

1- موضوع: ما در پاپ دهه های گذشته بیشتر به موضوعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می پرداختیم. چیزی که امروز کمتر شاهدشیم و بیشتر انگار مسابقه بین ترانه سرایان جدید در حال برگزاری است فقط در موضوع عاشقانه. نه اینکه صرفاً اجتماعی نوشتن یک ترانه را قوی می کند، امّا می تواند دغدغه مندی و توانایی یک هنرمند در  تأثیر گذاری بر جامعه را بروز دهد. 

2- قصّه: مهم ترین بخش به نظرم همین جاست. در یک دهه گذشته کمتر قصه های بکر با زاویه دید متفاوت در ترانه ها به سمع و نظر  مخاطب رسیده. مُدام یک قصّه عاشقانه یا در وصال یا در فراق، فقط با تغییر موقعیت های مکانی و با صدای خوانندۀ دیگر.

3- آرایه های ادبی: در این بخش نسل جدید ضعیف عمل نکرده، چرا که آرایه های ادبی جزئی از کلام ماست، حتی یک فرد بی سواد (از بابت خواندن و نوشتن) هم می تواند ناخودآگاه از آرایه های ادبی در گفتار استفاده کند، از این رو ترانه سرای امروزی حتی با کمترین دانش در این مورد به صورت حسی از آرایه ها استفاده می کند و در این مورد چندان ضعف چشم گیری به زعم من دیده نمیشه.

4- واژه سازی و کلمات: طبیعیه که به مرور زمان، زبان دچار تغییراتی بشه، مثلا به جای «نیست» بگیم «نی» و یا مواردی از اینچنین. ولی یکی از نشانه های ترانه قوی اینه که ترانه سرا بتونه واژه سازی کنه، از ترکیب دو کلمه به واژه تازه ای برسه که دارای معنا و زیبایی باشه. امروز بیشتر استفاده ار کلماتی تنها در میان چند بیت که تو چشم می زنن مورد استقبال عموم قرار می گیره که در گذشته ما در مشق ترانه اون رو نشانه مبتدی بودن ترانه سرا می دونستیم. مثلا آهنگی اخیرا شنیدم که خواننده می خوند «مُسکنِ قلبم....» جلب توجه می کنه، امّا میان انبوه کلمات و واژه های دیگر این ترانه به تنهایی وزن یه ترانه رو به دوش می کشه و بقیه ترانه انگار حرفی برای گفتن نداره، در صورتی که در یک ترانه قوی این واژه سازی ها و استفاده از کلمات با انسجام بیشتری اتفاق می افتاد. طوری که شنونده در تمام قسمت های ترانه یکپارچگی رو درک می کرد.

5- وزن و قافیه: وزن و قایفه در ترانه تعریف متفاوتی با وزن و قافیه در شعر داره، ازاین رو من یک ترانه رو تقطیع نمی کنم و همچنین قافیه اون رو به صورت کلاسیک بررسی نمی کنم، امّا یکی از نشان های یک ترانه قوی یک وزن منسجم (بدون اینکه زحمت وزن رو به دوش ملودی بیاندازیم) و همینطور چند قافیه متفاوت و غیر قابل پیش بینی می بینم. در این مورد خیلی هم ضعیف عمل نمیشه این روزا اما در قیاس با ترانه سرایان نسل قبل تا حدی این وضعیت تو ذوق می زنه.  ضمن اینکه در بعضی آثار امروزی از چیدمان قافیه توسط ترانه سرا میشه فهمید که او اطلاعات زیادی در مورد قافیه نداره. مثلا در بیت اول قافیه تکراری نشونه ضعف ترانه سراس و یا در بیش از هشتاد نود درصد ترانه قافیه ها هم آوایی انتخاب شده و فقط یکی دو بیت اونم به نظر می رسه اتفاقی از قافیه کامل استفاده شده. 

6-امضای مولف: وقتی مونا برزویی می نوشت اگه ابی می خوند، اگه یراحی می خوند، اگه یگانه می خوند، اگه شادمهر می خوند واگه هر خواننده دیگه ای می خوند، معلوم می شد این ترانه مونا برزوییه! این حالت در نسل های قبل خیلی بیشتر بود. امروز نه اینکه چنین ترانه سراهایی نداشته باشیم که داریم و متعدد هم هستند امّا در رأس مارکت پاپ واقعاً نه تنها ترانه ها شبیه به هم هستند (کلمات، قافیه ها، قصّه ها و ...) حتی ملودی ها هم شبیه به هم هستند و شما صرفاً از روی ترانه نمی تونی بفهمی که این ترانه متعلق به کیست و باید کاور رو بخونی. این مورد خیلی به نحوه زندگی ترانه سرا مرتبطه، چقدر اهل مطالعه بوده، چقدر از دغدغه هاش در هنرش به کار می بره و چگونه فکر می کنه.  اینجا حتی یک ترانه عاشقانه رنگ و بوی تازه ای میده، چرا که وقتی من قصه عاشقانه ام رو میگم با تو که از قصه خودت میگی، هر چقدرم که شبیه به هم بوده باشه باز هم تفاوت ها در شخصیت ما و حال و هوای بیان ما متفاوته، این که دیگه ترانه س!

 

شاید بشه چند شماره دیگه اضافه کرد امّا همینا به ذهنم رسید که البته همین ها خودش اگه مورد توجه قرار بگیره می تونه ترانه های پاپ امروزمون رو از این رو به اون رو کنه. که در کنار اون لازمه ملودی هامونم بهتر بشه، لازمه تنظیم ها مثل قبل تر ها متنوع تر و با حوصله تر بشه.

 

اگه فکر می کنید نکته ای جا مونده و یا ایرادی به متن دارید خوشحال میشم در بخش کامنتا عنوان کنید و همینطور ممنون میشم که لینک رو برای دوستاتونم بفرستید تا اونا هم کمی با این مبحث درگیر بشن!

 

راستی اگه به ترانه‌سرایی علاقمندید و دوست دارید با یک دوره آفلاین، جامع و با پشتیبانی مستقیم مهرداد صفدری یاد بگیرید ترانه‌‌های قوی بنویسید می‌تونید «گنح ترانه» رو از اینجا تهیه کنید.

هیچ نظری ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید.
برای ثبت نظر ابتدا وارد سایت شوید.