می دونی زندگی مثل اون بازیِ مضحکِ دوران بچگیمونه کمال (دوست دوران بچگی) دو تا چوب کبریت بر می داشتیم و نشونه گذاری می کردیم و می انداختیم توی جوب و می گفتیم مال هر کی زودتر رسید به سر خیابون. تو این مسیر اول مال من جلو می افتاد و چوب کبریت تو گیر می کرد به بقیه آشغالا. بعد که من خوشحال بودم یهو چوب کبریت من در آستانه برنده شدن به لبه جوب گیر می کرد و چوب کبریت تو آزاد می شد و با سرعت میومد اول می شد. فرداش بر عکس، پس فرداش یه شکل دیگه. کل زندگی همینه تو به یه اندازه می تونی تلاش کنی، تصمیم بگیری، حتی تصمیم های درستی که می گیری گاهی دردسر ساز میشه و تصمیم های غلطتت کار راه انداز میشه.
مهرداد صفدری الآن می تونست فوتبالیست نزدیک به بازنشستگی باشه و یا یه خواننده رو استیج که وقت نوشتن این قسمت رو هم نداشت. امّا اینجاست در کنار عزیزان و هنرجویانی که فکر می کنه باید براشون سنگ تموم بذاره. تدریس رو دوست دارم رفیق و همچنین برگزاری اردوهای موسیقی!
مهرداد صفدری هستم 30 ساله از قزوین. از 16 سالگی با سیاه کردن و ترانه سرایی شروع کردم، به ملودی سازی و نوازندگی گیتار روی آوردم، سعی کردم کارام رو خودم تنظیم کنم و بعد به دانشگاه موسیقی رفتم. یه استودیو زدم و فعالیتم جدی شد. از یه جایی بعد حس کردم دوست دارم دور و برم پر بشه از هنرجو و این تنهایی رو اینجوری پر کنم. الان راضیم از این بابت! همین، بسه؟